تصمیم
جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ق.ظ
باید تصمیم میگرفتم! اگه کمکم نمی کرد سخت میشد. کمکم کرد، راحت تر بریدم! اصلا هم ناراحت نبودنش نیستم، باید میرفت!
همیشه هربار که دلم خواست دوباره وبلاگ نویسی را شروع کنم در اولین مرحله که انتخاب اسم بود میماندم! انقدر طول میکشید که پشیمان میشدم. حالا اما تصمیمم را گرفته ام. دلم میخواهد هانا صدایش کنم. حالا که فرار را انتخاب کرده ام، و پناه آورده ام به این کنج دنج!
هانا! در گویش کردی به معنی پناه است!
پیوندها
همیشه میخونمتون
شما آقایون چطوری انقد راحت میبرید؟؟ واقعا برام سواله
اونم الان یه مدته رفته، بعد من رو هوام!! واقعا نمیدونم چیکار باید کنم!! بعد مطمئنم اونم مثل شما حتی خوشحاله که تموم شده!!
فقط میشه بگید چطوری میبرید و خاطره ها اذیتتون نمیکنه؟؟ منم میخوام اینطوری باشم،اما نمیشه ...
پاسخ:
اول اینکه سلام. خوش آمدید.
اول اینکه سلام. خوش آمدید.
دوم اینکه صرفا جهت اطلاع، من از یه رابطه عاشقانه حرف نزدم. من از یه دوست صمیمی و قدیمی پسر بریدم! یه دوست که یه زمانی هر روز باهم بودیم. و حالا نیستیم. ناراحت نیستم چون میدونم رفتن و فراموش شدن بهتر از موندن و بی ارزش شدنه. بعدم اینکه سعی نکنید بشید یه ادم دیگه. ظاهرا بهتره. ولی یه روز از ادم جدیدی که شدید بدتون میاد. راجع به خاطره هام باید بگم من خوباشو نگه میدارم. هر بار که یادم میاد از ته دل میخندم. همین بریدنا هم هست که کمک میکنه خاطره های خوبم پررنگ تر باشه برام. این شما اقایون، ما خانم ها رو هم کنار بذاریم. بخدا همه آقایون مثل هم نیستن. همه خانم ها هم.