هانا!!

ما گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

هانا!!

ما گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

همیشه هربار که دلم خواست دوباره وبلاگ نویسی را شروع کنم در اولین مرحله که انتخاب اسم بود میماندم! انقدر طول میکشید که پشیمان میشدم. حالا اما تصمیمم را گرفته ام. دلم میخواهد هانا صدایش کنم. حالا که فرار را انتخاب کرده ام، و پناه آورده ام به این کنج دنج!
هانا! در گویش کردی به معنی پناه است!

پیوندها

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

همیشه یکی از ضعف های بزرگم زود اعتماد کردن بوده. به هرکسی که دلم میخواسته اعتماد می کردم. معمولا هم ازش ضربه خوردم اما بازهم همین روش زندگیو ترجیح دادم همیشه. همیشه هم مورد اعتماد اطرافیانم بودم. مثلا:

1. حدود یکماه پیش با یه خانم تصمیم به آشنایی بیشتر گرفتیم. از همون اول شروع رابطه هیچ اثری از اعتماد نبود. ایشون اصلا لازم نمیدید سوالی بپرسه یا چیزی بگه. کلا از نظرش هر چیزی که به من مربوط بود غلط بود و باید تغییر میکرد. ضمنا قبل اینکه منو ببینن از نظرشون من نمیتونستم از بقیه دخترا دل بکنم. هفته پیش تموم شد.

2. چند روز پیش با یکی از دوستام یه سفر دوروزه رفتم. اونجا یه چیزایی برای همسفرم خریدم. وقتی خواب بود. برای اینکه لازم نباشه بیدار شه و بتونه استراحت کنه. وقتی برگشتیم پرسید پولشون چقدر شد؟ گفتم! پرسید: میتونی ریز به ریز بگی چجوری انقدر شد؟!

3. دیشب، یه دوست صمیمی قدیمی که به قول خودش انقدر به من اعتماد داره که کلید خونش دستمه، از تو کامپیوترم تلگراممو باز کرده، تمام پیامای من و دوست دخترشو خونده، حتی محض اطمینان با گوشیش از پیاما عکس هم گرفته. حالا اینکه 90 درصد پیامای ما برای شرایطی بوده که من به دوست دخترش میگفتم تو این زمینه باهاش راه بیا، یا اون به من میگفته دوستم حالش خوب نیست و برنامه میریختیم چجوری کمکش کنیم!


اعتماد کردن هنوز هم شیوه انتخابیمه!

  • محسن جلیلیان
به محمد کاوه که فکر میکند یک نفر است، اما تمام دنیای من است:
کاوه عزیزم! اینکه سه ماه بود ندیده بودمت نه تقصیر من بود، نه تقصیر تو.
  • محسن جلیلیان